در سال هاي جنگ، عقد اخوت حسابي دربين رزمنده ها رواج داشت و گاهي تعداد کساني که به يکباره برادر مي شدند بيشتراز ده نفر مي شد.
شايد يکي ازمهم ترين علت هاي آن هم اين بود که هرلحظه ممکن بود يک نفر ازجمع شهيد شود و يک تير يا ترکش کافي بود. به همين دليل خيلي از اين عقد اخوتها ي سال هاي جنگ در شب هاي عمليات يا در مواقع حساس و زير آتش دشمن اتفاق مي افتاد. دستها را روي هم مي گذاشتند و بله را مي گفتند و آن وقت هر کس شهيد مي شد بايد بقيه را هم شفاعت مي کرد و با زور هم که مي شد با خودش ميبرد بهشت.
بسيجي ها ي زرنگ هم اين طور وقت ها دنبال يک نفر مي گشتند که به قول خودشان نور بالا بزند وشهادت اش نزديک باشد. سريع يقه ي طرف را مي چسبيدند و هر طور که بود صيغه مي خواندند. بچه ها براي جاري ساختن عقد اخوت، يا به صورت دوتايي به گوشه اي خلوت مي رفتند تا به جز خدا، کسي از عهد ميان آنان مطلع نشود.
معبر
ادامه مطلب